یه روز سوار تاکسی شدم کلی هم وسیله داشتم خانمی که قبل من سوار شده بود
با اینکه میدونست زودتر پیاده میشه منو دم در نشوند .وقتی میخواست پیاده بشه ....
عاقا چشمتون روز بد نبینه پیاده شدم که پیاده بشه یهو دیدم صدای جرینگ کلی
سکه اومد که افتادن کف آسفالت با عجله سکه هایی که از جیبم افتاده بوود
جمع کردم وقتی اومدم درو ببندم دیدم همون خانمه با دو تا دست افتاده توو جوب کنار
خیابوون فهمیدم با در تاکسی زدم بهش !!!!عذرخ.اهی و غیره... غروب که اومدم
خونه یادم اومد من که اصلا توو جیبم پوووللل خرد نداشتم ....!!!
نظرات شما عزیزان: